تعیین برچسب اختلال یا ارزیابی کامل، کدامیک در اولویت هستند؟

در اکثر موارد، بویژه در اختلالات زبانی، تعیین برچسب اختلال اولویت اول یک درمانگر نیست. برای طراحی برنامه درمان لازم است بطور دقیق بدانیم که کدام حوزه از زبان یا گفتار آسیب دیده، آسیب دقیقا در کدام مهارت اتفاق افتاده، میزان آسیب و نقش آن در کفایت ارتباطی مراجع و مشارکت اجتماعی او چقدر است تا بتوانیم اولویت های مداخله را پیدا و برنامه درمانی را طراحی کنیم.

اگر کودکی در سن دو سالگی خزانه واژگانی اش فقط 5 واژه اسمی باشد، هنوز در بیشتر موارد برای برقراری ارتباط از اشاره و صداسازی استفاده می کند، نیت های ارتباطیش در سطح امری ها باقی مانده و…. از نظر زبانی پایین تر از سن مورد انتظار است و باید تحت درمان قرار بگیرد. برای طراحی برنامه درمان به خزانه واجی و ساختارهای هجایی او هم نیاز داریم و باید بدانیم از چه استراتژی های درکی استفاده می کند، میزان برقراری ارتباطش چقدر است، آیا صداسازی هایش از نظر کمی کافی هستند؟ و…..

خواه این کودک هیچ مشکل زمینه ای نداشته و در دسته دیرگفتارها طبقه بندی شود، یا کم شنوا بوده و به تازگی سمعک دریافت کرده باشد و یا مبتلا به اوتیسم، در هر صورت بدون پیدا کردن پاسخ پرسش های مطرح شده نمی توانیم برای او برنامه درمانی در نظر بگیریم. آگاهی از برچسب در مرحله بعدی قرار دارد تا متوجه باشیم که ملاحظات خاص مانند رعایت فاصله مناسب از گوش سالم یا بهتر، داشتن ارتباط چهره به چهره، توجه به توانایی کودک در تشخیص صدا از پشت سر و مانند آن را برای یک کودک کم شنوا مد نظر قرار دهیم. و یا به جلب توجه مشترک در هنگام ارائه تحریکات، در نظر گرفتن مشکلات حسی، ایجاد زمینه برای آغازگری در مواقع لازم و امثال آن در یک کودکان دارای اتیسم توجه داشته باشیم. در هر سه گروه، تصحیح چگونگی برقراری ارتباط والدین با کودک هم در درجه اول اهمیت قرار دارد.

در شرایطی که هنوز به تشخیص قطعی نرسیده باشیم و تشخیص افتراقی اختلالات پیچیده تر از آن باشد که به راحتی بتوانیم برچسب بزنیم، طبق اطلاعات بدست آمده از ارزیابی درمان را آغاز می کنیم تا رفته رفته در حین درمان تشخیصی، ضمن بهبود وضعیت گفتار و زبان مراجع، کم کم به تشخیص نهایی هم برسیم. هرچند ممکن است گاهی رسیدن به این مرحله مدت ها به طول بینجامد، اما درمان در مسیر مناسبی قرار گرفته و راه خود را باز خواهد کرد.

درمانگر در نقش مربی

در بسیاری از موارد با وضعیتی مواجه هستیم که ایجاب می کند مراقبین مراجع کار خاصی را در منزل انجام دهند و یا به گونه ای خاص صحبت کنند تا موجب پیشبرد اهداف درمانی در محیط طبیعی زندگی او بشوند. در اینجا یک درمانگر در نقش مربی ظاهر می شود. پس باید بتواند فعالیت مورد نظر را به خوبی توصیف کند, عملا نمایش بدهد, شرایطی را ترتیب بدهد تا والدین یا مراقبین همان کار را در جلسه درمان انجام بدهند و در نهایت نقاط قوت و ضعف اجرای عملی آن ها به بحث گذاشته شود. به این ترتیب می توان انتظار داشت که در محیط بیرون از اتاق درمان نیز همان شیوه را به کار ببرند. بنابراین توضیح شفاهی به تنهایی کافی نیست و گاهی لازم است تمرینات عملی چندین بار تکرار شوند تا اجرای درست آن ها برای افراد مورد نظر کاملا جا بیفتد.ایفای این نقش نکات خاصی دارد که در پست دیگری به آن اشاره خواهد شد.